شهناز غلامی، روزنامه نگار آذربایجانی، در اثر اعتصاب غذای دو هفته ای در زندان تبریز بیهوش شده است!

خانم شهناز غلامی، روزنامه نگار آذربایجانی و صاحب وبلاگ Azarwomen.blogfa.com دو ماه قبل دستگیر و با قرار بازداشت موقت مدتی در اطلاعات و سپس در زندان تبریز در بازداشت بوده است. ایشان از دو هفته قبل 29/9/87 به علت صدور قرار بازداشت موقت که هیچ تناسبی با نوع اتهام وی ندارد و همچنین به دلیل نگهداری اش در بند زندانیان خطرناک و معتاد زن و عدم امکان استفاده از وسایل گرمایشی و طولانی بودن دوره ی بازداشت موقت اش دست به اعتصاب غذای نامحدود زده بود که به علٌت عدم پاسخ و رسیدگی به خواسته هایش اعتصاب غذای خود را ادامه و ظهر پنج شنبه حالش به وخامت گرائیده و تا این لحظه در بیهوشی کامل به سر می برد و مسئولین زندان هیچ گونه توجهی به وضیعت به وجود آمده اش نکرده اند.
این در حالی است که خانم شهناز غلامی مسئول نگهداری ، از مادر پیر و بیمار و علیل و دختر ده ساله اش که پس از فوت شوهرش نیز هست و با بازداشت خانم شهناز غلامی، مادر و دختر خردسالش نیز در وضیعت مبهم و نامساعدی به سر می برند.
متأسفانه پوشش مناسبی نیز نسبت به دفاع و حمایت از حقوق خانم شهناز غلامی از سوی ارگان ها و سازمان های مدافع حقوق بشر به عمل نیامده است!

اعتصاب غذای شهناز غلامی در زندان تبریز

خبرنامه امیرکبیر: شهناز غلامی روزنامه نگار و از مدافع حقوق زنان که روز یکشنبه ۱۹ آبانماه (۹ نوامبر) در تبریز دستگیر شده، به آنچه که عدم توجه و رسیدگی به وضعیت نامساعد خود در زندان تبریز نامیده از روز ۲۹ آذر ۸۷ دست به اعتصاب غذا زده است.

به گفته نقی محمودی که به تازگی وکالت خانم غلامی را پذیرفته است حکم بازداشت وی از سوی بازپرس شعبه ۴ قاضی هاشم زاده صادر گردیده و وی اکنون در بند زنان زندان مرکزی تبریز به سر می برد.

وی افزود: پرونده وی در مرحله تحقیقات مقدماتی است و بازجویی از ایشان جهت تکمیل پرونده همچنان ادامه دارد. از اینرو خانم غلامی در اعتراض به طولانی شدن مدت بازداشت موقت دست به اعتصاب غذا زده است.

در این میان قرار بود خانم غلامی جهت شرکت در چندین کنفرانس به کشورهای سوئد، دانمارک و فرانسه سفر کند که با دستگیری اشان از آنها باز ماند.

شهنازغلامی روزنامه‌نگار و مدیر وبلاگ آذرزن است که قبلا” در تاریخ ٣ مهر ماه سالجاری از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز به شش ماه زندان برای “تبلیغ علیه نظام” محکوم شده بود. وی در انتظار برگزاری دادگاه تجدید نظرمی باشد و با سپردن وثیقه آزاد شده بود. این روزنامه نگار قبلا نیز از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ به مدت پنج سال زندانی سیاسی بود و در مرداد ۸۶ نیز یک ماه در بازداشت به سر برد.

آخرین خبراز وضعیت شهناز غلامی در زندان















(تصویر حسنا دختر کوچک شهناز)
خانم شهناز غلامي در بند قاتلين و معتادان زندان تبريز محبوس است!

خانم شهناز غلامي در صبحگاه روز 9/8/87 در منزل مسكوني اش در تبريز از سوي چندين نفر از نيروهاي امنيتي با ضرب و شتم و توهين دستگير شده است پس از دستگيري مأمورين اطلاعات اقدام به برداشتن كليه لوازم و وسايل شخصي خانم غلامي از جمله شناسنامه، پاسپورت، كيس كامپيوتر، موبايل؛ كتاب ها و جزوات، دفترهاي تلفن و حتي دفترچه ي حساب بانكي و كوپن كرده اند.
در حال حاضر خانم شهناز غلامي در بند قاتلين و معتادان زن زندان تبريز در بدترين وضيعت و به صورت كف خواب در حال بازداشت است . هيچ گونه لباس گرم و وسايل گرمايشي در اختيار خانم غلامي وجود ندارد و تنها زير انداز وي يك پتو است كه بر روي كاشي هاي كف بند مياندازد كه به همين علّت دچار درد شديد در ناحيه ي پا ها و كمر شده است. تنها اتهام خانم غلامي خبررساني در مورد فعالّان مدني آذربايجان است چيزي كه در هيچ جاي دنيا جرم و گناه حساب نمي شود.
از سوي ديگر خانم غلامي عهده دار مسئوليت دختر خردسال و مادر مريض اش كه بيش از بيست سال در تختخواب مي باشد، نيز هست و در اين مدّت كه در زندان به سر مي برد از وضيعت نامساعد آنها خبري در دست نيست.
خانم غلامي، علاوه بر قرار داشتن در بند زندانيان عادي و خطرناك و نداشتن امكانات اوليه يك زنداني، در زمان بازداشت در اداره ي اطلاعات مورد شديدترين شكنجه هاي روحي و جسمي قرار داشته است.
احتمالًا در روزهاي آينده آقاي نقي محمودي وكالت و دفاع از خانم غلامي را قبول نمايد.

حسنا دختر کوچک شهناز را در یابیم



دختر کوچکم طبق عادت همیشه، هرجا که من نشسته باشم تنگ کنارم می نشیند، موقع خوابيدن هم باید دستانم در دستش باشد تا خوابش ببرد ، بیاد حسنا، دختر معصوم و 9 ساله شهناز افتادم که بیش از سه هفته است آغوش مادرش را لمس نکرده است. حسنا از داشتن پدر هم محروم است. او اکنون با مادر بزرگ علیلش که حتی قادر نیست اسم شهناز را درست تلفظ کند زندگی می کند. از لحظه ای که خبر دستگیری شهناز را شنیدم این فکر آزارم می دهد، حسنای کوچک الان در نبود مادر، دلتنگی هایش را در آغوش چه کسی تسکین می دهد ؟ شهناز از آشفتگی های روحی حسنا بعد از دستگیریش در مرداد سال 1386 برایمان گفته بود ، اینکه دختر کوچکش تا مدتها خواب راحت نداشته و دچار کابوس می شد ، از خواب می پرید و بی وقفه گریه می کر د و می پرسید مامان تو را نبرده اند؟ دخترم را محکم در آغوشم می فشارم، انگار خواسته باشم جای خالی آغوش نداشته ي حسنا را پر کنم!
این دومین دستگیری شهناز غلامی در کمتر از دو سال است. وی منتظر دریافت حکم قطعی شش ماه حبس تعزيري خود بود با اتهامي تحت عنوان "فعاليت تبليغي عليه نظام" كه در تاريخ 14/6/ 1387 توسط شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامي تبريز صادر شده كه دوباره دستگير شد!
اکنون 3 هفته از زمان دستگیری شهناز می گذرد. هیچ خبری از او نیست. از افراد نزديك کسی را ندارد برای آزادیش تلاشی بکند. وكلا مي گويند بايد يكي از نزديكان يا خودش تقاضائي براي دادن وكالت بنويسد. مادرش علیل است. خواهر و برادرانش از ترس به خطر افتادن موقعیت شغلی شان اقدام نمي كنند. همسرش فوت شده است و دخترش فقط 9 سال دارد! او نمي داند قاضی و وکیل كيست و دادگستری و زندان كجاست! تنها راه مدرسه اش را می شناسد و کابوس هایی که دوباره به سراغش می آیند.
شهناز تابعیت ایرانی دارد. ایرانی - آمریکایی هم نیست که وزارت خارجه امریکا برایش نگران باشد. تمام دارایی شهناز از کل هستی در قلمی برای نوشتن ، مادری برای تيمار کردن، دختری برای عشق ورزیدن خلاصه می شود. او هیچ اندوخته ای برای خود ندارد تا وثیقه ای برای آزادیش باشد. چون تا همين اواخر ، سالها بود كه حتي حقوق شوهر استاد دانشگاهش را هم به او نمي دادند تا مبادا از آن عليه مملكت استفاده كند! و او مجبور به پرستاري از سالمندان در یک موسسه خصوصی بود .
طبق عادت مالوف لابد این بار نیز شهناز به جرم اقدام علیه امنیت ملی اين مملكت دستگیر شده است. در حکم شش ماه حبس تعزیری صادر شده، دلایل شرح داده شده توسط قاضی پرونده برای صدور حکم ، بیشتر بر مقالات و گزارش های او تاکید داشته است .



خود شهناز در این باره می نویسد : گزارش هاي من نيز به انعكاس اين واقعيت هاي عيني و گريز ناپذير اجتماع بيمار پرداخته است وجدان آگاه بشري در هيچ نقطه اي از دنيا بجز محفل اقليت حاكم كشور، هيچگاه اتهامات فوق الذكر را بعنوان جرم تلقي نكرده است و با شهروندان منتقد خود كه كوشيده اند تا در فضاي اختناق و مه آلود به شفاف سازي و اطلاع رساني بپردازند و مرحمي براي دردهاي مردم سرزمين خود باشند،‌ به چنين برخوردهاي غيرعقلاني دست نيازيده اند. چنين برخوردها، حاكي از ضعف حاكميت و ترس آن از كوچكترين نور شمع آگاهي بخش در ميان مردم است .
با اينهمه،‌ من بعنوان يك ‍ژورناليست كه سالهاست براي تحقق دموكراسي و حقوق و برابري در تمامي جنبه هايش اعم از برابري ملي، برابري زن و مرد،‌ برابري اقتصادي، و ... تلاش مي كنم،‌ با وجود همه فشارها و سركوبها همچنان به فعاليت هاي اطلاع رساني خود در زمينه هايي كه لازم بدانم، ادامه خواهم داد. اميدوارم برغم همه كاستي ها، و نقص هايي كه دارم با كلماتي كه هرگز قادر نيستند تمام حقيقت پديده ها را بيان كنند، بتوانم گامي هر چند كوچك در اين مسير سبز بردارم.

بعنوان یک شهروند ایرانی، از حافظان امنیت ملی کشور مان می پرسیم ، زنی چون شهناز و به قول خودش يك "زن سرپرست خانوار" _يعني متعلق به آسيب پذيرترين قشر كم در آمد كشور_ چگونه می تواند برای امنیت ملی کشور قدرتمندی چون ایران تا این حد خطرناک باشد که زندان تنها راه کنترل او تشخیص داده شده و دخترش تنها و بی کس به امان خدا رها شود؟ چرا کسی به فکر سرنوشت حسنای 9 ساله نیست؟ آیا این رسم مسلمانیست؟



برای اعتراض به دستگیری شهناز غلامی و ثبت اسامی خود می توانید به 2 طریق اقدام کنید :


1- به آدرس زیرارسال کنید.



2- روی علامت امضا ← یا اشتراک در پیام ها کلیک کنید ( اسامی یکجا منتشر خواهد شد)





(برای ارسال به دوستان روی علامت پاکت کوچک کلیک کنید )